رایانرایان، تا این لحظه: 11 سال و 1 ماه و 10 روز سن داره

رایان نفس مامان و باباش

بوی مدرسه

1393/7/1 19:20
214 بازدید
اشتراک گذاری

سالهاست که روز اول مهر دلشوره عجیبی میگیرم یک نوع خوشحالی و یک نوع دلتنگی برای گذشته هایی که زود گذشت .این شعر تقدیم به همه مامانها وبچه مدرسه ای های دیروز **************************************

اولین روز دبستان بازگرد                   کودکی ها شاد و خندان باز گرد
باز گرد ای خاطرات کودکی               بر سوار اسب های چوبکی
خاطرات کودکی زیباترند                    یادگاران کهن مانا ترند
درسهای سال اول ساده بود             آب را بابا به سارا داده بود
درس پند آموز روباه و خروس            روبه مکار و دزد و چاپلوس
روز مهمانی کوکب خانم است           سفره پر از بوی نان گندم است
کاکلی گنجشککی باهوش بود          فیل نادانی برایش موش بود
با وجود سوز و سرمای شدید            ریز علی پیراهن از تن می درید
تا درون نیمکت جا می شدیم             ما پر ازتصمیم کبری می شدیم
پاک کن هایی ز پاکی داشتیم            یک تراش سرخ لاکی داشتیم
مانده در گوشم صدایی چون تگرگ    خش خش جاروی با پا روی برگ
همکلاسیهای من یادم کنید               باز هم در کوچه فریادم کنید
کاش هرگز زنگ تفریحی نبود            جمع بودن بود و تفریقی نبود
کاش می شد باز کوچک ميشديم      لا اقل یک روز کودک می شدیم
یاد آن آموزگار ساده پوش                 یاد آن گچها که بودش روی دوش
ای معلم نام و هم یادت به خیر         یاد درس آب و بابایت به خیر
ای دبستانی ترین احساس من         بازگرد این مشقها را خط بزن

پسندها (4)

نظرات (2)

...
1 مهر 93 20:12
سلام وب خوشملي داري خوشحال ميشم منو با نام ((گالري نينيا)) لينک کني بعدش خبر بدي با چه اسمي لينکت کنم
مامانی هیما
2 مهر 93 8:44
ممنون از شعر قشنگت واقعا اون روزها زود گذشت