17 ماهگی گل ما
قشنگ من 17 ماهگیت مبارک.
رایان جونم 1 ماهه دیگه هم گذشت که کنارمونی و زندگیمون رو شیرین کردی . روزی هزاران هزار
بار ممنون خدای مهربونیم.
عزیز دل مامان هر روز شیطون تر از روز قبل میشی و کار من سختتر.همش باید مراقبت باشم که
خرابکاری نکنی و یه وقت خدای نکرده بلایی سر خودت نیار. چند بار رفتی بالای میز و تابلو رو انداختی
پایین خدا رحم کرد رو سرت نیفتاد.تازگی ها هم یاد گرفتی و صندلی رو هول میدی زیر کانتر و میری
بالاش.
رایان مامان هم خیلی بد میخوابی هم بد میخوری.شبها زودتر از ساعت 1 و 2 نمیخوابی همه کاری هم
کردم ولی بی فایده بوده.مشکلم هم اینجاست که خیلی گریه میکنی وفتی میخوام بخوابونمت.
عشقم کلی چیز یاد گرفتی مثل لی لی حوضک اتل متل توتوله و کلاغ پر.تا میخونم خودت حرکت هاشو
انجام میدی.از بیرون که میاییم گاهی اوقات خودت لباسها تو در میاری.بعضی وقتها که کشوها رو بهم
میریزی دوباره خودت همه چیز رو میذاری تو کشو.قربون قند عسلم برم که آقاست واسه خودش.
ایشالله که همیشه صحیح و سالم باشی
اینجا رفته بودی سراغ کرم های خودت و دسته گل به اب داده بودی
اینجا دارم رو ماشین سرسره بازی میکنم
پستونک هم که چشمت بهش میوفته به هیچ قیمتی ازش دل نمیکنی
این هم هنر خودم که موقعی که خواب بودی از وقتم استفاده کردم و تو غربت شیرینی دانمارکی درست کردم و بعد از 1 سال یه دلی از عزا درآوردیم