8 ماهگی عزیز دلمون
مگر میشود تـــــو باشی تـــو بخندی ، تــو دلبری کنــــی ، تــــو عاشقانه مرا نگاه کنی و من
دیوانه وار عاشق تـــــــــو نباشم ! من با هر تبسمت هزاران بار متولد میشوم ، بی شک
زیباترین چشم انداز زندگیم تندیس لبخند توست وقتـــی تو میخندی بی هــوا پرواز میکنم .
دلبرکم 8 ماهگیت مبارک.
رایان نفسم 8 ماهه که با من و بابا هستی و ما از وجودت هر ثانیه و هر لحظه لذت
می بریم. گل من الان دیگه کامل و بدون کمک میشینی رو به عقب می خزی ولی نمی دونم
چرا علاقه ایی به جلو رفتن نداری مثل فرفره هم دور خودت می چرخی و می خزی.
تازه گیها هم بایداز زیر میز اینا جمعت کنم اگه دستت به چیزی نرسه با چرخیدن خودت رو
بهش می رسونی و از همه موانع هم به خوبی و ماهرانه رد میشی جوری که من و بابات
تعجب می کنیم.وفتی به جایی نگهت میدارم بدون کمک چند ثانیه وایمیسی .یه وقتایی هم
باهات تاتی تاتی می کنیم و تو هم کلی ذوق می کنی که داری راه میری.ولی نه مامان
میگی نه بابا هر چی هم ما میگیم بگو غش غش می خندی الهی که من فدای اون خنده ات
بشم عزیزکم هفته پیش هم برات صندلی غذا خریدیم تا راحت بشینی و غذات رو نوش جان
کنی.
رایان جونم جدیدا" هم یاد گرفتی واسه گرفتن چیزی یا ایجاد توجه جیغهای بنفش میکشی
و تا بغلت نکنیم یا اون چیزی رو که میخواهی نگیری آروم نمیشی قندکم.
خلاصه که روز به روز داری جیگرتر میشی و کارهای جدیدتری میکنی عشق مامان و بابا.
چند تا عکس هم میذارم که یادگاری باشه اینجا.
اولین عکس 8 ماهگی
رایان در حال یادگیری ایستادن
رایان زیر میز و صندلی
رایان و مرواریدهاش
نفس مامان اینجا رسم جشن دندونی ندارن واسه همینم خودم برات کیک درست کردم ولی شکل دندون نیست
رایان و صندلی غذاش