رایانرایان، تا این لحظه: 11 سال و 1 ماه و 1 روز سن داره

رایان نفس مامان و باباش

اخرین روزهای انتظار

1391/12/14 19:47
360 بازدید
اشتراک گذاری

سلام قند عسلم .این وبلاگو تازه برات باز کردم و تصمیم دارم همه خاطراتت رو اینجا ثبت

کنم. .الان شما 36 هفته کامل که تو دل مامانی هستی و نزدیک به نه ماهه که نفس به 

نفس هم داریم روز و شب رو می گذرونیم، با هم یه کوچولو از تابستون رو دیدیم، زمستون

رو تجربه کردیم، الان هم که بهاره و تو قراره همین روزا از دلم بیرون بیای و به تماشای

خوب و بد این دنیا بشینی، خیلی انتظار این روزها رو کشیدم، انتظار دیدن چشمات رو،

انتظار لمس دست هات رو، انتظار بوی تن کوچیکت رو، انتظار خنده هات رو و حتی انتظار

بدقلقی های کودکانت رو . تمام این مدت من و بابا شب و روزمون تو بودی و اومدن تو ...

رایان جونم داری به این دنیا قدم میگذاری، همه در انتظار اومدنت هستند و همه چیز برای

اومدنت مهیاست دلم پر شده از بغل گرفتنت، از بوسیدنت از دیدنت. بدون که دوستت داریم

بیشتر از هر چیزی توی این دنیا،

گل پسرم روزی که من فهمیدم شما قدم مبارکتون رو گذاشتی تو شکم مامانی ماه رمضون

بود و منم روزه بماند که چند روز قبلش هم اسباب کشی داشتیم و مامان کلی فعالیت

کرده بود.اخه خبر نداشتم که چه خبره.اون روز 11 روز از ماه رمضون گذشته بود و من

تست بارداری دادم و دیدم که یه نی نی کوچولو داره تو دلم جون می گیره . روزی که

سونوگرافی دادم ودیدمت قشنگترین روز زندگیم بود و هر بار هم صدای ضربان قلبت رو

میشنیدم بهترین موسیقی بود برام .راستش تو دوران بارداریم اصلا" حالم خوب نبود بوی

هر غذایی حالمو بد می کرد واسه همین هم بابا مجبور بود آشپزی کنه .دستش درد نکنه

خیلی زحمت کشید این مدت .

پسر قشنگم همکارها و دوستهای مامانی به مناسبت اومدنت مهمونی گرفتن واسمون و

کلی کادوهای خوشگل و قشنگ اوردن واست همین جا میگیم دستشون درد نکنه .

رایان قشنگم می دونم داری آماده میشی که بیایی پیش من و بابا و اینم میدونم که حس

می کنی ما بیصبرانه منتظر اومدنت هستیم ولی عجله نکنی مامانی به موقع بیا که 

مشکلی برات پیش نیاد قندکم.ایشاللا که به سلامتی می آیی ودنیامون رو شادتر میکنی

همه کس من و بابات قلب

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)