رایانرایان، تا این لحظه: 10 سال و 11 ماه و 26 روز سن داره

رایان نفس مامان و باباش

آرزو دارم برایت بهترین‌ها را

خداوندا نگهدارش ز آفت‌ها

شب و روزت سراسر غرق شادی‌ها

 خداوندا تو ستاري همه خوابن تو بيداري

به حق خواب و بيداري عزيزم را نگه داري

طفولیت جزدوروزی بیش نیست

هروقت ازدست کارهای کودکت عصبانی وخسته شدی این متن را باخودت مرورکن. این شادمانی که اکنون دردست توست مدت زیادی نخواهدماند.این دستان نرم کوچکی که دردست توآشیانه دارددرحالی که درآفتاب قدم می زنی،همیشه باتونخواهدبود. همینگونه این پاهای کوچکی که درکنارت می دودوباصدای مشتاقی که بدون وقفه وباهیجان هزاران سوال ازتومی کند،تا ابد نیستند. این صورتهای قابل اعتمادکه به طرف تو توجه می کنند،یا بازوان کوچکی که برگردن توحلقه می شوند،و لبان نرمی که برروی گونه های تو فشارمی آورند،دایمی نیستند. قلب خودت رابرایشان ارزانی بدار. روزهایشان راازشادی پرکن. درخوشی وشادمانی معصومانه شان شریک باش. که طفولیت جزدوروزی بیش نیست وباچشم برهم زدنی برای همیشه ازدست خ...
4 ارديبهشت 1394

بدون عنوان

رایانم تنها دلیل بودن من ......... تنها به شوق حضور تو نفس می کشم ای گل زیبا.من تمام لحظه لحظه های زندگی ام را شاکر خدایم هستم که تو فرشته زیبا و کوچک را به من هدیه داد و من را لایق نام مادر دانست تو زیباترین و خوشبوترین گل عالمی. " تقدیم به همه مادران دنیا " در عالم کودکی به مادرم قول دادم که تا همیشه هیچ کس را بیشتر از او دوست نداشته باشم ، مادرم مرا بوسید و گفت : نمی توانی عزیزم ! گفتم می توانم، من تو را از پدرم و خواهر و برادرم بیشتر دوست دارم. مادر گفت یکی می آید که نمی توانی مرا بیشتر از او دوست داشته باشی.. نوجوان که شدم دوستی عزیز داشتم ،ولی خوب که فکر می کردم مادرم را بیشتر دوست داشتم. معلمی داشتم که شی...
21 فروردين 1394

2 سالگی عشق زندگیمون

پسر عزیز و دوست داشتنی ما ..رایان  نازم..... 14 فروردین دومین سالیه که با تمام وجودم بخاطر وجود تو نازنینم سر به سجده میذارم و خدا رو بخاطر حضور تو، همیشه عزیزم هزار بار شکر میکنم.... چرا که از روزی که نطفه تو عزیزمو تو وجودم حس کردم باورت کردم عاشقانه لگد هاتو ..تکونهاتو .. لمس کردم و بیصبرانه ثانیه ها رو به عشق در آغوش کشیدنت شمردم و اون لحظه ای که مشامم با عطر وجودت پر شد برای من نهایت زندگی و عشق بود وبس..... گریه کردی .. گریه کردم... خندیدی...خندیدم...نخوابیدی...نخوابیدم ... راه رفتی دستای کوچولوی نازتو تو با عشق توی دستای خستم گرفتم با تو بودم ... هستم... و خواهم بود تا همیشه.... دردانه ام راه زیادی در پیش دار...
15 فروردين 1394

رایان و سال نو

رایان مامان سال نوت مبارک.ایشااله سالی باشه پر از خوشی و سلامتی واسه تو و همه نی نی های دوست داشتنی. سال تو رو به همه دوستهامون تبریک میگیم و براشون سالی خوش و پراز موفقیت و شادی واسه خودشون و خانواده هاشون ارزو میکنیم. رایان جونم ماه فروردین واسه ما خوب و خوشه و پر از اتفاق های خوبه.اول از همه اینکه سال نو میشه.هفته بعدش تولد خودمه و هفته بعدش تولد شما قند عسله.واسه همین ماه پر جنب وجوشی داریم. ...
1 فروردين 1394

23 ماهگی

رایان مامان 23 ماهگیت مبارک. قربون قدت برم داری دیگه یواش یواش 2 ساله میشی عزیز دلم.ایشالله که همیشه سالم و شاد باشی و ما هم همش از وجودت لذت ببریم. گل پسرم چند روز پیش خاله فرزانه و خاله شیرین با نی نی هاشون اومدن رفتیم استخر.اولش همش میترسیدی ولی بعدش کلی کیف کردی و اب بازی کردی .قرار شد از این به بعد زود زود بریم استخر. رایانم این ماه یه دسته گل درست و حسابی به اب دادی اون هم شکستن شیر ظرفشویی اشپزخونه بود.قشنگ از جادرش اوردی و ماهم مجبور شدیم یکی دیگه بخریم و درستش کنیم.ولی اشکال نداره فدای سرت بلایی سر خودت نیاری این چیزها مهم نیست. گل پسری این ماه سالگرد ازدواج من و بابا ست و خیلی خوشحالیم که کنارمونی و با وجود ناز...
14 اسفند 1393

22 ماهگی عمرم

رایان من 22 ماهگیت مبارک عشقم. این ماه هم یه سرعت برق و باد گذشت و تو یه اه دیگه هم بزرگ شدی نفسم.ایشالله همیشه سالم باشی. عمر مامان وبابا کلی کار جدید یاد گرفتی.همه حروف الفبای انگلیسی رو بلدی و میگیشون.یه پازل داری که قشنگ حروف ها رو میچینی سر جای خودشون.بیرون هم که میریم جلو مغازه ها وایمیستی و حروف رو میگی قربونت برم. اعداد انگلیسی رو هم از 1تا 10 بلدی و میگی ونشونشون میدی جیگر مامان. حسابی شیطون شدی واسه خودت تا ازت غافل میشم یه دسته گل به اب میدی. ...
14 بهمن 1393

21 ماهگی رایانم

رایانم 21 ماهگیت مبارک عشقم. رایان مامان و بابا 1 ماه دیگه هم بزرگتر شدی و شیطونتر و صد البته لجبازی هم به این شیطنت اضافه شده.هرچیزی رو که بهت ندیم کلی قشرق به پا میکنی و گریه میکنی و با زبون خودت دعوامون   میکنی ما هم که نمیفهمیم تو چی میگی میگیم تو راست میگی حق با تو  عزیز دلم تو تعطیلات کریسمس چند روزی رفتیم لس انجلس خونه خاله بابا.خوب بود خوش گذشت.فقط موقع رفتن تو هواپیماحالت بد شد و گریه میکردی بعدش بالا اوردی و دیگه خوب شدی مثل اینکه معده ات بهم ریخته بود ولی خوشبختانه تو راه برگشت اروم بودی و به خیر و خوشی رسیدیم خونه.اونجا هم رفتیم جاهای دیدنی رو دیدیم مثل هالیوود و والت دیسنی و ...
14 دی 1393

شب یلدا

پاییز ثانیه ثانیه می گذرد و چه سخاوتمند است پاییز که شکوه بلندترین شبش را عاشقانه پیشکش تولد زمستان کرد زمستانت سفید و سلامت ، یادت نرود این جا کسی هست که به اندازه تمام برگ های رقصان پاییز برایت آرزوهای خوب دارد . رایانم عمرت یلدایی، دلت دریایی، روزگارت بهاری   هندونه خوردنی ما ...
30 آذر 1393

20 ماهگی عشقم

عشق مامان 20 ماهگیت مبارک. نفس من وبابات یه ماه دیگه هم بزرگتر شدی و شیطونتر.دیگه هیچ جا و هیچ چیزی از دستت در امون نیست.تازگی ها هم یاد گرفتی میری روی عسلی کنار تختت و از روش میری تو تختت با اینکه نرده اش بلنده ولی خیلی راحت انجامش میدی.هر وقت هم ساکت میشی یعنی داری یه خرابکاری عظیمی انجام میدی.  مامان قربون شیطنتت بره ایشالله سالم باشی همیشه. پسرکم چند وقت پیش با دوستهامون رفتیم مرکز بازی و کلی شما نی نی ها بازی کردین وشیطنت و بهتون خوش گذشت.تازگی ها هم یاد گرفتی میگی ابه یعنی پاشو بریم حموم اب بازی.تا در حموم باز میشه لباسهات رو میکشی میخواهی لخت بشی بری تو وان.به تاب تاب هم میگی قن قن.میری ...
14 آذر 1393