رایانرایان، تا این لحظه: 11 سال و 18 روز سن داره

رایان نفس مامان و باباش

3.5 ماهگی جیگر و پسر عمو دار شدنش

رایان گلم امروز 3.5 ماهه شدی .داری یواش یواش بزرگ میشی قندکم و می خوایی واسه خود اقا بشی.راستی جیگر الان دیگه حسابی داری غلت میزنی و کلی ام ذوق میکنی .پسرم مهارت هات داره زیاد میشه عسلم و ما حسابی داریم ازت لذت می بریم.راستی یه چیز دیگه پسر عموتم 3 روز پیش دنیا اومد و عین خودت ناز و خوشکله.اسمشو گذاشتن  آرتا.ایشاللا  خدا جفتتونو حفظ کنه واسمون. ...
27 تير 1392

پارک رفتن

رایان جونم دیروز برای اولین بار رفتی پارک.اولش همش خواب بودی ولی بعدش که بیدار شدی همش اینور و اونورو با دقت نگاه میکردی و صدا از خودت در میاوردی.خدا کنه بهت خوش گذشته باشه.البته ار این به بعد هوا خوبه ما هم تو رو زود زود می بریم پارک و گردش گلم.اینم یه عکس از شما و یه قو خوشکل که افتاب هم داره می خوره تو صورت نازت و اخموت کرده ...
31 خرداد 1392

ختنه شدن رایان کوچولو

سلام عزیز دل امروز بالاخره ختنه ات کردیم درست 1 روز بعد از 2 ماه شدنت مبارکت باشه ایشاللا دامادیت گل پسر.با کلی دردسر دکتر پیدا کردیم اخه اینجا همه دکترها زیر 1 ماه میکنن اینکارو.راستش ما چون موقع دنیا اومدنت خیلی کوچولو بودی ترسیدیم همون موقع انجامش بدیم.ولی خب دکتری که پیدا کردیم خیلی خوب بود.بهش گفتیم اومد خونه .1 ساعت قبل از اینکه دکتر برسه پماد لیدوکایین زدیم و بی حسش کردیم برات اخه با روش جراحی میخواست انجام بده دکتر که اومد وسائلشو اماده کرد و تو رو خوابوند رو میز به بابات گفت پاهای کوچولوتو از دو طرف بگیره من و بابا قبل از اینکه دکتر شروع کنه زدیم زیر گریه بابات موقعی که پاتو گرفته بود سرشو گرف...
15 خرداد 1392

2 ماهگی پسرمون

گل پسرم 2 ماهه شدی عزیز دل.قربونت برم امروز بردیمت دکتر واسه چکاپ 2 ماهگیت وزنت 5.450 گرم شده و قدت 61 .واکسن این ماهتم زدیم این اولین واکسنت بود.بگردم دورت کلی   گریه کردی.سوزن اولو نفهمیدی ولی دومیو که دکتر زد جیغت رفت هوا .بمیرم برات  الهی.ولی گل پسر این واکسن ها واسه سلامتیت واجبه نمیزاره مریض شی .خوشبختانه تب  هم نکردی. اینم عکسی از 2 ماهگیت نفس   ...
14 خرداد 1392

40 روزگی

پسر گلم امروز 40 روزت شد.روزی که همه می گفتن وقتی برسه همه کارات اسون میشه ولی نشد .کمی سخت ترم شد اخه تو گریه هات تازه شروع شده و خیلی بدم گریه میکنی جوری که من وبابات کلی دلمون برات می سوزه و همش رات میبریم تا اروم شی .من که بیشتر وقتا پا به پات گریه می کنم.همه میگن کولیکه و تا 3-4 ماهگیت طول می کشه.الهی قربونت برم ما حاضریم تا صبح باهات راه بریم فقط خدا کنه درد نداشته باشی نفس. ...
24 ارديبهشت 1392

1 ماهگی پسرم

سلام رایان گلم امروز 1 ماه که خدای مهربون شما رو به ما داده و ما کلی از لطفش ممنونیم.1 ماهه که ما داریم از وجودت لذت میبریم قندکم.ایشاللا 1000 ساله بشی عزیز دل.اینم یه عکس از 1 ماهگیت ...
14 ارديبهشت 1392

خاطره روزی که گل پسرمون دنیا اومد

میخوام امروز از لحظه ای که گل پسرم تصمیم گرفت از تو دل مامانش بیاد بیرون و پاهای خوشکل و کوچولوشو رو زمین بذاره بنویسم.لحظه ای که ۹ ماه انتظارشو کشیدم.پسرم شما قرار بود روز15  فروردین به روش طبیعی دنیا بیایی یعنی روز ۵ شنبه ولی مامان درداش از ۳شنبه ساعت 2 نصفه شب شروع شد ولی بابا رو بیدار نکردم تا ۸ صبح بعدش رفتیم بیمارستان اونجا دستگاه ضربان قلب و انقباضات شکمو وصل کردن بهم تا ۲ ساعت همه چیه شما و منو چک کردن بعدش خانم پرستار اومد وچک کرد وگفت که زود و باید بریم خونه.ما هم اومدیم خونه بابا هم دیگه نرفت سر کار و موند که مراقب من باشه اخه من تنها بودم وبه کسی نگفته بودیم که از ایران بیاد.خونه که رسیدیم...
17 فروردين 1392

خوش اومدی فرشته کوچولو

فرشته کوچولوی ما بالاخره اومدی بغلمون.خوش اومدی رایان کوچولو.زمینی شدنت مبارک گل پسر.من و بابا خیلی خوشحالیم.تو ایران هم همه کلی ذوق کردن از دنیا اومدنت و برای دیدنت لحظه شماری میکنن عزیز دل         ...
14 فروردين 1392

اخرین روزهای انتظار

سلام قند عسلم .این وبلاگو تازه برات باز کردم و تصمیم دارم همه خاطراتت رو اینجا ثبت کنم. .الان شما 36 هفته کامل که تو دل مامانی هستی و نزدیک به نه ماهه که نفس به  نفس هم داریم روز و شب رو می گذرونیم، با هم یه کوچولو از تابستون رو دیدیم، زمستون رو تجربه کردیم، الان هم که بهاره و تو قراره همین روزا از دلم بیرون بیای و به تماشای خوب و بد این دنیا بشینی، خیلی انتظار این روزها رو کشیدم، انتظار دیدن چشمات رو، انتظار لمس دست هات رو، انتظار بوی تن کوچیکت رو، انتظار خنده هات رو و حتی انتظار بدقلقی های کودکانت رو . تمام این مدت من و بابا شب و روزمون تو بودی و اومدن تو ... رایان جونم داری به این دنیا&nbs...
14 اسفند 1391